بیشتر از یکسال امیر قلعهنويی - سرمربی استقلال تهران - با اصطلاح عجیبالخلقه «استقلالوار» بر ضعفهای تاکتیکی تیم تحت هدایت خود سرپوش گذاشت، پس از آن چند وقتی را با مهندسی معکوس استقلال مدل۸۳ سرگرم بود و بلافاصله پس از شکست در داربی۷۹، باشگاه، طرفداران، دستیاران خود و البته برخی از بازیکنانش را بر اینکه بازیکنان تیمش پس از گل استقلال از سرشکم سیری بازی کردهاند، متفقالقول به خط کرد!
معمول در کنفرانسهای خبری پس از شکست این مربی، هیچ خبرنگاری دل به بحث فنی نمیدهد از آنجا که ایشان در شروع عرایض خود هیچ تبریک یا تسلیتی را از قلم نیانداخته است و یکی از این تبریکها به مردم خوب آن استان یا شهرستان بوده است تا به این ترتیب دستکم خبرنگاران بومی را خلع سلاح کرده باشد.
با این توضیح هیچکس از ایشان نمیپرسد که استقلالوار یعنی چه؟ استقلال مدل۸۳ چگونه تیمی بود؟ و تفسیر شخصی ایشان از کنایه «از سر شکم سیری» دقیقا چیست؟
- استقلالوار
در هر حوزهای از فعالیتهای بشری، یک آدم یا بههرحال یک نهاد، از دیگران برجستهتر رفتار میکند. این به کیفیت و البته به تبلیغات محصول آن حوزه ارتباط مستقیم دارد.
به این ترتیب اصطلاحاتی مانند برند پوشاک یا سینماگر مؤلف پدید میآیند. برند و مؤلف؛ دو گزارهای که به یک چیز یا به هرحال به یک نهاد شخصیت میدهند و از آن یک ضربالمثل میسازند.
در این میان سرمربی استقلال تهران و پیشتر از او تیم اصطلاح سازی ایشان، حواسشان نیست که در تمام تاریخ فوتبال تعداد تیمهایی که به گونهای فوتبال بازی میکردند که بشود از آنها با پسوند «وار» یاد کرد از تعداد انگشتان دو دست فراتر نمیرود.
رئال مادرید دهه۶۰، آژاکس دهه۷۰، میلان دهه۸۰، بارسلونای دهه۹۰ و منچستر سر الکس فرگوسن، پنج تیم غالب و البته باشگاهی این گونه تیمها هستند.
در این حالت یک تیم باید گوشههایی از فرم بازی تیم الگو را برای حداقل یک فصل باشگاهی اجرا کند و البته در خلال آن تعریف شخصی خود از آن الگو را هم داشته باشد. چیزی شبیه به برداشت پپ گواردیولا از سیستمی که لوئیس آراگونس فقید با عنوان تیکی تاکا در تیم ملی اسپانیا پایه گذاشت و با آن به قهرمانی یورو۲۰۰۸ هم رسید.
کامل مشخص نیست که سرمربی محترم استقلال تهران وقتی از پسوند «وار» استفاده میکند، فارغ از شباهت یا عدم شباهت در اجرای آن الگو، دقیقا کدام اجرای این تیم در کدام سال را مد نظر دارد؟!
البته یک آدرس در میان تحلیلهای فنی ایشان آشکار است. استقلال۸۳! اینجاست که پای یک نیمچه اصطلاح دیگر هم به میان صحبتهای ایشان باز میشود. درست آنجا که میگوید: نسبت به بازی خوب بودیم اما نسبت به استقلال نه...!
مسئله اینجاست که دقیق از دل همان برنامه نودی که عادل فردوسیپور، امیر حاجرضایی و بیژن ذوالفقارنسب، نمایش نزدیک به فاجعه تیم ملی را در جام ملتهای۲۰۰۷ با سرمربیگری امیر قلعهنويی به چالش کشیدند، پروژه سهلانگاری مخاطب در ذهن ایشان کلید خورد.
آن شب ایشان بهترین نمایش تاریخ تیم ملی مقابل کره جنوبی را متعلق به نیمکت خودشان دانستند و البته بهترین دلایل را هم داشتند. اینکه غلامرضا عنایتی در بال چپ یازده کیلومتر دویده است و مهدی مهدویکیا کاری که احتمال تا آن وقت انجام نداده بود را به پایان رسانده است؛ خراب کردن پنالتی...
از آن شب به بعد هیچ چیزی تحلیل فنی نداشت و «اصطلاحات ترکیبی دوبل» راه خود را از ذهن ایشان به سمت میکروفونهای کنفرانس خبری میگشودند. چیزهایی با کژتابی بالا که در گروه هدفی که ایشان مدنظر داشت به راحتی نفوذ میکردند. از آنجا که عوام نسبت به جملات قلمبه سلمبه ارادت وصفناپذیری دارند. آنها را نمیفهمند پس درست است، درست هستند.
استقلال مدل۸۳ هیچ برتری تاکتیکی قابل زبانزدی به سپاهان فرهاد کاظمی، فولاد بگوویچ، پرسپولیس قطبی یا حتی سپاهان امیرقلعهنويی هم نداشت. تنها مزیتاش این بود که استقلال بود و پس از سالها ناکامی با ایشان قهرمان شده بود. این یعنی بهرهبرداری روزمره از یک اتفاق خوب دور برای توجیه اتفاقهای پیدرپی بد و نزدیک!
- از سر شکم سیری
تفسیر ابتدایی و البته کاملش میتواند این باشد: بدون اشتها غذا خوردن یا بازی بازی کردن با غذا که البته قابل تعریف در هر چیز دیگری میتواند باشد.
حالا آن چیز دیگر اگر یک مسابقه فوتبال باشد مصداق از سر شکم سیری بازی کردن پس از گل اول میتواند یکی از اینها باشد: پاسکاریهای پیدرپی در موقعیت سه به تک با دروازهبان حریف به قصد تحقیر او، سانتر کردن توپ با ضربه رابونا به سبک دیماریا!، چیپ زدن پنالتی یا دریبل کردن دروازهبان و برگرداندن توپ از روی خط دروازه بدون ثبت گل!
حتی یک خبرنگار هم در کنفرانس خبری پس از داربی به ذهنش نرسید که از ایشان سوال کند که واقع کدامیک از این موارد را پس از گل استقلال در تیمش دیده است که رفتار بازیکنانش را پس از گل اول بازی به «از سر شکم سیری بازی کردن» نسبت میدهد؟! این درنگاه اول چیز خیلی وحشتناکی نیست اما در نگاه دوم چیز به شدت توهینآمیزی تلقی میشود. نه برای طرفداران تیم استقلال که برای تیم حریف و البته مجموعه یک لیگ فوتبال.
تنها پس از چهارهفته از شروع بازیهای این فصل مثل روز روشن بود که این تیم استقلال به هر تیمی که فوتبال بازی کند - در هر سطحی - خواهد باخت. یا در خوشبینانهترین حالت با یک شلوغ کاری هیجانی از شکست خواهد گریخت.
سپاهان، ذوبآهن، نفت تهران، فولاد و پرسپولیس، استقلال را به خاطر شکل درست فوتبال شکست دادند و این تیم با یکی از همان شلوغکاریهای هیجانی از شکست مقابل تراکتور گریخت.
- بدون پلان A
احتمالا استقلال تنها تیمی در جهان است که بدون پلانA بازی میکند. تاکتیک این تیم خسرو حیدری است. این ایراد بزرگی نیست که یک تیم با سانتر از جناحین در طول یک فصل به بردهای پیدرپی برسد.
وقتی یک پروژه جواب میدهد میشود به آن ادامه داد. اما مساله اینجاست که قبل از سانتر، خسرو حیدری و دیگر بازیکنان کجا و سرگرم چه کاری بودهاند؟ معمولا توپ از خط دفاعی به حیدری میرسد و او با سلسله عملیاتی که اغلب خودش و احتمال آرش برهانی از شکل آن سر در میآورند جلو میرود و سانتر میکند.
یکی از دهها سانتر با کف پای شهباززاده نتیجه میدهد و بقیه را از سر شکم سیری از دست میدهند. این وسط هافبکهای وسط، فورواردها، بازیکنان سمت چپ و کلا دیگران دارند درباره یک لوزی مجهولالمکان با یکدیگر حرف میزنند. توپ برمیگردد و دفاع از سر شکم سیری میایستد تا...
نزدیک به دو سال است که نقش «دیگران» در نتایج استقلال پر رنگ است. این دیگران آنهایی هستند که نیستند.
در مقطعی از لیگ فصل گذشته یکی از بازیکنان استقلال حدود چهارماه از فصل را به خاطر مصدومیت از دست داد. از کنفرانس خبری نخستین مسابقهای که او غایب بود تا کنفرانس خبری آخرین مسابقهای که او غایب بود، دائم در لیست بازیکنان غايبی که امیرقلعهنويی برمیشمرد حضور داشت!
یعنی در مدت چهارماه حتی یک معادل ذهنی هم برای جایگزینی او پیدا نکرده بود. یکی دیگر از همان دیگران درباره داربی امسال جاسم کرار بود. بازیکنی به شدت غیرقابل اتکا که حتی نمیتوان برای دو پاس سالم بدون استرس روی او حساب باز کرد چه برسد به اینکه برای یک بازی در ابعاد داربی تیم را روی محور او سامان داد!
به نظر میرسد که هیچ اتفاق کاربردی موثری در تمرینات استقلال نمیافتد. یا اصلا اینکه این تیم تمرین نمیکند.این تیم میتواند کنایهای باشد از تمام تیمهای این سرمربی در پنج سال گذشته.
شاید به همین دلیل باشد که پروسه خرید ستارهها مستقیم توسط خود ایشان کلید میخورد، اجرا میشود و تا لحظه خرید آخرین ستاره ایشان قلم را برای تمدید یا امضای قراردادش برنمیدارد. این حقیقت درباره شخصی که با فوتبالی قابل دفاع در برق تهران به جامعه مربیان ایران معرفی شد، تلخ و احتمال غیرقابل باوراست.
منبع: همشهريدانستنيها
نظر شما